در پژوهشِ حاضر کارکرد نور در شعر سهراب سپهری بر اساس دیدگاه نشانه- معناشناختی، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از پژوهشِ پیش رو، بررسی وضعیت گفتمانی و تحولی نور در شعر سپهری با تکیه بر چهار دیوان شعر او با عنوانهای «شرق اندوه»، «مسافر»، «صدای پای آب» و «حجم سبز» میباشد. پرسشهای اصلی پژوهشِ پیشِ رو این است ...
بیشتر
در پژوهشِ حاضر کارکرد نور در شعر سهراب سپهری بر اساس دیدگاه نشانه- معناشناختی، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از پژوهشِ پیش رو، بررسی وضعیت گفتمانی و تحولی نور در شعر سپهری با تکیه بر چهار دیوان شعر او با عنوانهای «شرق اندوه»، «مسافر»، «صدای پای آب» و «حجم سبز» میباشد. پرسشهای اصلی پژوهشِ پیشِ رو این است که نور در شعر سپهری چه حالتهایی پیدا میکند، چگونه به جریان در میآید و گسترش مییابد؛ همچنین چگونه میتواند معناآفرینی کند؛ همچنین نور و همبستههای نوری با کدام نظامهای نشانه- معناشناسی ارتباط دارند؟ و آیا میتوان برای نظام نوری در شعر سپهری الگویی معرفی کرد. فرضیۀ ما این است که نور به عنوان یک ابژۀ معناساز عمل میکند و از طریق رابطۀ زنجیرهای حواس و در تعامل با حسهای مختلف دیداری، جسمانهای، لامسهای، بویایی و حسی- حرکتی معناآفرینی میکند. درواقع، نظام رخدادی و شوشی نور بستری را فراهم میآورد تا نظام زنجیرهای حسی شکل بگیرد. سوژه و ابژه در پرتو این نظام و در رابطهای ادراکی- حسی در تعامل با هم قرار میگیرند. نتیجۀ چنین فرایندی برخورداری شوشگر از حضوری استعلایی است. پژوهشِ حاضر با تحلیل نظام گفتمانی نوری توانسته الگویی را از چگونگی استحاله و استعلای گفتمان از منظر نور در شعر سپهری تبیین کند.